تاريخ : چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:,

 

بچه ها اگر شهر سقوط کرد، نگران نباشید

دوباره فتح می کنیم

مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند

"شهید جهان آرا"

 


برچسب‌ها:
ارسال توسط رهروولایت
 
تاريخ : چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:,

 گریه کردن حاج احمد برای بسیجی ۱۷ ساله

 دویدم سمت درب بیمارستان. از کنار دیوار رفتم و همین که در راهرو پیچیدم و چند قدم آن طرف‌تر احمد را دیدم. چهره‌اش غضبناک بود. ترسیدم؛ خواستم برگردم که حاجى گفت: کجا؟  گریه کردن حاج احمد برای بسیجی 17 ساله

جدی بود و نظامی بودن از جمله ویژگی‌های پررنگ شحصیت حاج احمد متوسلیان بود. روای این خاطره حاج مجتبی عسگری است که بسیار شیوا آن را تعریف کرده است:

هر پاسداری که وارد مریوان می‌شد دو شغل داشت. یک شغل رزمی و یک شغل بزمی. چون اداره شهر با بچه‌های سپاه بود. حاجى مرا مسئول شبکه بهداشت مریوان که بیمارستان مریوان هم زیر مجموعه‌اش بود، قرار داد. اولین حرفی که به من زد گفت: مجتبی شنیده‌ای که ضد انقلاب در سنندج به بچه‌های زخمی، آمپول اشتباهی تزریق می کنه و آنها را شهید می کنه؟

گفتم: بله.

گفت: اگر در این بیمارستان مریوان کسی به مجروح نرسد و نیروها شهید شوند، من سقف بیمارستان را روی سرت خراب می‌کنم، اگر مردش هستی بایست؟ گفتم: می‌ایستم.

من مسئول بهداشت مریوان شدم، یکی از بچه‌ها مسئول رادیو تلویزیون، یکی فرماندار و ... .

این شغل بزمی‌مان بود. شغل رزمی‌‌یمان هم مسئول تخریب و امدادگر عملیات بودم.

یک روز به احمد گفتم: می‌خواهم به مرخصی بروم. گفت: نمی‌شود. گفتم: می‌خواهم ازدواج کنم. احمد در این قضیه خیلی با بچه‌ها راه می‌آمد. قبول کرد و گفت: چهار، پنج روز وقت داری بروى و برگردى. گفتم: نمی‌شود! فقط رفت و برگشتم به یزد ۴ روز طول می‌کشد. یعنی فقط یک روز آنجا باشم؟ گفت: برو و زود برگرد.

مرخصی‌ام ۲۰ روز طول کشید. احمد به من خیلی علاقه داشت. نه به خاطر اینکه من خوب بودم بلکه به خاطر همسرم به من احترام می‌گذاشت. به من و علی میرکیانی و سیف الله منتظری و بقیه متأهلین احترام خاصی می‌گذاشت.

مدتى بعد از اینکه ازدواج کردم، باز به مرخصی رفتم. وقتی به بیمارستان مریوان برگشتم سر ظهر بود و سفره پهن بود . بچه‌ها غذا می‌خوردند. غذا را که خوردیم درب اتاق باز شد و شهید ممقانی وارد شد، گفت: مجتبی، برادر احمد با تو کار دارد. گفتم: مگر برادر احمد فهمیده که من از مرخصی آمده‌ام؟ گفت: حتما فهمیده که کارت دارد. من خیلی به خودم مغرور شدم براى اینکه احمد متوسلیان آمده مرا ببیند!

دویدم سمت درب بیمارستان. از کنار دیوار رفتم و همین که در راهرو پیچیدم و چند قدم آن طرف‌تر احمد را دیدم. چهره‌اش غضبناک بود. ترسیدم؛ خواستم برگردم که حاجى گفت: کجا؟

او مسائل شرعی را خیلی رعایت می‌کرد. هیچ وقت نتوانستم به او ابتدا سلام کنم، معمولا او پیش دستی می‌کرد. اما آن روز جواب سلام مرا هم نداد. یقه مرا گرفت و طورى مرا کشید بالا که روی پایم بلند شدم. خیلی پر زور بود.

گفتم: برادر احمد چه شده؟ یقه‌ام را ول کن. هیچ چیزى نگفت. شروع کرد مرا در بخش بیمارستان به دنبال خودش کشیدن. دیدم دکترها و پرستارها ردیف ایستادند و نظاره گر این صحنه هستند. نفر آخر آنها هم همسرم ایستاده بود. معلوم بود قبل از این احمد در اینجا با دیگران دعواهایش را کرده بود.

ممقانی رئیس بیمارستان مریوان و من رئیس شبکه بهداشت کل مریوان بودم. در همین گیر و دار تازه فهمیدم هر مشکلى که پیش آمده، ممقانی انداخته گردن من. به حاجى گفتم: برادر احمد همسرم اینجاست! هواى ما را داشته باش.

احمد در فرماندهی‌اش جایی که به هدر رفتن نیروی انسانی و بیت المال در میان بود رو دربایستی با کسی نداشت.

برگشت بهم گفت: همسرت اینجاست، چشمت کور. می‌خواستی درست کار کنی.

حاجى جایی که صحبت از بیت المال در میان بود، رعایت حال افراد را نمی‌کرد. البته آبروی کسی را هم نمی‌برد. آن روز با من خشن برخورد کرد. مرا به اتاقی برد و درب آنجا باز کرد.

گفت: این چیست؟ دیدم یک جوان ۱۸- ۱۷ ساله روی تخت خوابیده و دست‌هایش خونی و زخمی است. تازه فهمیدم احمد از چه چیزى ناراحت است. نگاه

کردم و متوجه شدم خون روی شلوارش، براى الان نیست. لکه‌هاى خون حداقل براى ۲ یا ۳ روز پیش است.

گفتم: برادر احمد، این زخمی است.

گفت: من هم می‌دانم زخمی است.

حاجى رو کرد به آن رزمنده و اسم و مشخصاتش را پرسید. یادم هست آن رزمنده گفت که یک هفته است که مجروح شده.

حاجى ازش پرسید: چرا لباست را عوض نکردند؟ چطور غذا می‌خوری؟

رزمنده گفت: با دست.

حاجى پرسید: چرا دستت را تمیز نکردی؟

رزمنده گفت: خودم که چون پاهایم شکسته نمی‌توانم، کسی هم کمکم نکرده. آنجا بود که من یاد آن جمله احمد افتادم که گفت: اگر اتفاقى بیفتد سقف بیمارستان را روی سرت خراب می‌کنم. متوجه شدم اتفاق بدی افتاده، کارم قابل توجیه نبود. حقم بوده که جلوی همسرم این رفتار را با من داشته باشد. این افکار در عرض ۲۰ ثانیه از ذهنم گذشت. با خود گفتم وقتى قضیه را نمی‌دانستم با من آن طور برخورد کرد، حالا که خبردار شدم حتماً کتک خواهم خورد.

تصمیم گرفتم این طور جواب دهم که من رئیس شبکه بهدارى هستم. بهدارى ۱۰ بیمارستان، ۱۰ درمانگاه، ۳۰ شبکه روستایى دارد. رئیس بیمارستان و مسئول بخش دارد. مسئول بخش کمک بهیار دارد. کمک بهیار باید این کار را بکند. آقاى ممقانى، رئیس بیمارستان باید جواب بدهد، بیمارستان تشکیلات دارد.

خدا شاهد است « کاف » تشکیلات هنوز در دهان من نچرخیده بود که حاجی فهمید من چه می‌خواهم بگویم. پشتش را به من کرد، فهمیدم دنبال چیزى می‌گردد و قرار است آن چیز به سر من بخورد. به محض اینکه چرخید و حواسش از من پرت شد یواش یواش در اتاق را باز کردم. دیدم بچه‌ها پشت در، گوش ایستاده‌اند.

یادم نیست در از داخل باز می‌شد یا رو به بیرون، خلاصه بچه‌ها به بیرون اتاق یا داخل آن افتادند. پایم را رویشان گذاشتم و فرار کردم. بچه‌ها هم هرکدام به

سمتى فرار کردند. صداى حاجى را مى‌شنیدم که فریاد می‌زد: بایست.

داشتم از بغل دیوار می‌دویدم، به پیچ راهرو که رسیدم دیدم یک چیزى به سرعت از کنار من رد شد و زوزوه کشان به دیوار اصابت کرد. نگاه کردم دیدم یک چنگال بود

که محکم به دیوار خورده و گچ دیوار به زمین ریخت. اگر این چنگال به گردن من خورده بود کارم تمام بود. خلاصه به سمت حیاط بیمارستان دویدم.

بچه‌ها جلوى احمد را گرفتند. حاجى به من گفت: تو قول دادى در بیمارستان به مجروحان رسیدگى کنى، تو مرد نیستى، حرفت حرف نیست.

حق هم داشت. وقتى احمد عصبانى می‌شد در بین بچه ها به هم می‌گفتیم به اصطلاح آمپر چسبانده. آمپر شد صد، شد هشتاد، شد شصت، شد چهل. وقتى به چهل می‌رسید، می‌دانستیم دیگر مشکل ندارد و عصبانیتش فروکش کرده است. معذرت خواهى کردم و گفتم: دیگر این کار را نمی‌کنم. اما گفت :نه تو را ول نمی‌کنم. شب ساعت ۹ به سپاه بیا.

پیش خودم گفتم باشد تو از اینجا برو، تا شب خدا بزرگ است.

سر ساعت ۹ باید می‌رفتم مقر سپاه مریوان. ساعت ۸ شب به همسرم گفتم: پاشو با هم برویم. گفت: من نمى‌آیم، اگر بیایم یک چیزى به تو می‌گوید و آن وقت ممکن است من چیزى به او بگوییم که بد باشد، زشت است من به برادر احمد چیزى بگویم.

گفتم: تو بیخود می‌کنى چیزى بگویى، دعوا که نداریم. من هم زیرک بودم می‌دانستم اگر خانمم باشد، برادر احمد اقدام آنچنانى نخواهد کرد. سر ساعت

۹ به اتاقش رفتیم. یک میز کوچک چوبى و یک صندلى داشت که پشت آن نشسته

بود. من وارد اتاق شدم و کنارش رفتم. به فاصله ۱۰ ثانیه بعد هم همسرم وارد شد. قیافه احمد اخمو بود. یک دفعه که چشمش به خانمم افتاد گفت: چرا همسرت را همراه خودت آوردى؟

گفتم: یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله (بلا تشبیه) فضا عوض شد. البته از اول هم قصد برخورد نداشت. بعد بلند شد مرا در آغوش گرفت و گریه کرد و گفت پدر و مادر این رزمنده‌ها، آنها را به ما سپرده‌‌اند باید از آنها مواظبت کنیم.

می‌گویند احمد خشن بود، احمد قاطع بود. خشونت طلب نبود. در دستورات نظامى خشک بود. آن شب احمد از من و خانمم عذرخواهى کرد و گفت: مجتبى حقش بود، اما من هم تندروى کردم.

 


برچسب‌ها:
ارسال توسط رهروولایت
 
تاريخ : چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:,

  السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی

 حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام

در عالم مکاشفه به یکی از علمای قم

 فرموده اند :

... مهدی ما در عصر خویش مظلوم است

تا می توانید درباره او سخن بگویید و

قلم فرسایی کنید انچه درباره شخصیت وی

 بگویید درباره همه معصومین علیهم السلام

 گفته اید زیرا ایشان همه در عصمت ولایت

 و امامت یکی اند و چون عصر عصر مهدی ما

علیه السلام است  سزاوار است درباره او

 سخنها گفته شود ...

 باز تاکید می کنم که در باره مهدی ما زیاد بگویید

و بنویسید مهدی ما مظلوم است بیش از انچه

نوشته و گفته اید باید درباره اش

  نوشت و گفت

صحیفه مهدیه  صفحه ۵۹


برچسب‌ها:
ارسال توسط رهروولایت
 
تاريخ : چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:,

 یابن الزهرا(عج)

به روی قلب شیعه رد پای  یابن الزهراست

تمام عالم عشق جان فدای  یابن الزهراست

هر هفته  من به امیدی نشینم  یابن الزهرا

که  شاید روی ماهت  را ببینم  یابن الزهرا

مدینه  یا  نجف  یا  کربلائی    یابن الزهرا

کنار   قبر    ناموس    خدائی   یابن الزهرا

تمام عشق وامید علمدارحسینی یابن الزهرا

میان   دشمنان     یار  حسینی یابن الزهرا

عسای دست زینب (س) قامت رعنای مهدیست

بگوئید  که  چرا صحرانشینی جای مهدیست

الا که  اشک  چشمت  مرهم پای رقیه (س)ست

مدینه   رفته ای   اما  دلت جای رقیه (س) ست

 


برچسب‌ها:
ارسال توسط رهروولایت

 السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی

السلام علی المهدی الذی وعد الله عز وجل به الامم

آثار و فواید دعا برای فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

۱ - اطاعت از امر مولایش کرده است، که فرموده اند: و بسیار دعا کنید

برای تعجیل فرج   که فرج شمادران است آن است.

۲ - این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها می شود.

۳ - اظهار محبت قلبی است.

۴ - نشانه انتظار است.

۵- زنده کردن امر ائمه اطهار علیهم السلام است.

۶ - مایه ناراحتی شیطان لعین است.

۷ - اداء قسمتی از حقوق آن حضرت است (که اداء حق هر صاحب حقی واجب

ترین امور است.)

۹ - تعظیم خداوند و دین خداوند است.

۱۰ - حضرت صاحب الزمان علیه السلام در حق دعا کننده دعا می کند.

۱۱ - شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.

۱۲ - شفاعت پیامبر ان شاء الله شامل حال او می شود.

۱۳ - این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت اوست.

۱۴ - مایه استجابت دعا می شود.

۱۵ - اداء اجر رسالت است.

۱۶ - مایه دفع بلاست.

۱۷ - سبب وسعت روزی است ان شاء الله.

۱۸ - باعث آمرزش گناهان می شود.

۱۹ - دعا کننده مشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب می شود.

۲۰ - در زمان ظهور آن حضرت به دنیا رجعت می کند.

۲۱ - از برادران پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود.

۲۲ - فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان علیه السلام زودتر واقع خواهد شد.

۲۳ - سبب پیروزی از پیغمبر و امامان - صلوات الله علیهم اجمعین - می شود.

۲۴ - وفای به عهد و پیمان الهی است.

۲۵ - آثار نیکی به والدین برای دعا کننده فرج حاصل می گردد.

۲۶- فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود.

۲۷ - سبب زیاد شدن اشراف نور امام علیه السلام در دل او می گردد.

۲۸ - دعا برای فرج موجب طولانی شدن عمرش خواهد شد ان شاء الله.

۲۹ - موفق به تعاون در کارهای نیک و تقوا می شود.

۳۰ - به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند توفیق می یابد.

۳۱ - هدایت می شود به نور قرآن مجید.

۳۲ - نزد اصحاب اعراف معروف می گردد.

۳۳ - به ثواب طلب علم نائل می شود ان شاء الله.

۳۴ - از عقوبت های اخروی ان شاء الله در امان می ماند.

۳۵ - در هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.

۳۶ - این دعای برای فرج، اجابت دعوت خدا و رسول صلی الله علیه و آله است.

۳۷ - با امیرالمومنین علیه السلام محشور و در درجه آن حضرت خواهد بود.

۳۸ - محبوب ترین افراد نزد خداوند می گردد.

۳۹ - عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می شود.

۴۰ - ان شاء الله از اهل بهشت خواهد بود.

۴۱ - دعای پیامبر صلی الله علیه و آله شامل حالش می گردد.

۴۲ - کردارهای بد او به کردارهای خوب تبدیل می شود.

۴۳ - خداوند در عبادت او را تایید فرماید.

۴۴ - ان شاء الله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود.

۴۵ - ثواب کمک به مظلوم را دارد.

۴۶ - ثواب احترام به بزرگتر و تواضع نسبت به او را دارد.

۴۷ - پاداش خونخواهی حضرت سیدالشهداء علیه السلام را دارد.

۴۸ - شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار علیهم السلام را می یابد.

۴۹ - نور او برای دیگران نیز [در روز قیامت] درخشان می گردد.

۵۰ - هفتاد هزار نفر از گنهکاران را شفاعت می کند.

۵۱ - دعای امیرالمومنین علیه السلام روز قیامت شاملش می شود.

۵۲ - بی حساب داخل بهشت می شود.

۵۳ - از تشنگی قیامت در امان می ماند.

۵۴ - در بهشت جاودان خواهد بود.

۵۵ - مایه خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل اوست.

۵۶ - روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد.

۵۷ - خداوند عز و جل از خدمتکاران بهشت نصیبش می فرماید.

۵۸ - در سایه گسترده خداوند قرار می گیرد و رحمت بر او نازل می شود

مادام   که مشغول آن دعا باشد.

۵۹ - پاداش نصیحت مومن را دارد.

۶۰ - مجلسی که در آن برای حضرت قائم - عجل الله تعالی فرجه -

دعا شود محل حضور فرشتگان گردد.

۶۱ - دعا کننده مورد مباهات خداوند قرار می گیرد.

۶۲- فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.

۶۳ - از نیکان مردم محسوب می گردد.

۶۴ - این دعا اطاعت از اولیای امر است که خداوند اطاعتشان را واجب کرده

است.

۶۵ - مایه خرسندی خدای عز و جل می شود.

۶۶ - مایه خشنودی پیامبر می گردد.

۶۷ - این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.

۶۸ - دعاگوی فرج حضرتش از کسانی خواهد بود که خداوند در بهشت

به او حکومت دهد ان شاء الله تعالی.

۶۹ - حساب او آسان می گردد.

۷۰ - این دعا برای او در عالم برزخ انیس و مونس مهربانی خواهد بود.

۷۱ - بهترین اعمال است.

۷۲ - باعث دوری غم ها می شود.

۷۳ - دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور است.

۷۴ - فرشتگان درباره دعا کننده دعا می کنند.

۷۵ - دعای حضرت سیدالساجدین علیه السلام - که نکات و فواید متعددی دارد

شامل حالش می شود.

۷۶ - این دعا تمسک به ثقلین (کتاب و عترت) است.

۷۷ - چنگ زدن به ریسمان الهی است.

۷۸ - سبب کامل شدن ایمان است.

۷۹ - مانند ثواب همه بندگان به او می رسد.

۸۰ - این دعا برای فرج از تعظیم شعائر خداوند است.

۸۱ - گوینده این دعا ثواب کسی را دارد که با پیامبر صلی الله علیه و آله شهید

شده باشد.

۸۲- ثواب کسی دارد که در زیر پرچم حضرت قائم شهید شده باشد.

۸۳ - ثواب احسان به حضرت صاحب الزمان علیه السلام را دارد.

۸۴ - دعا ثواب گرامی داشتن عالم را دارد.

۸۵ - پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد.

۸۶ - دعا کننده در میان گروه ائمه اطهار علیهم السلام محشور می شود.

۸۷ - درجات او در بهشت بالا می رود.

۸۸ - از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماند.

۸۹ - در روز قیامت به بالاترین درجات شهدا نائل می گردد.

۹۰ - به شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیها رستگار می گردد.

 

برچسب‌ها:
ارسال توسط رهروولایت
 
تاريخ : چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:الگو , بهترین مادر دنیا ,


مرغابی کوچک پا به پای مادر شنا می کرد و تمام کارهایش را تقلید ،

گویی می دانست که در این دنیای مواج باید الگویی داشت تا جان سالم به در برد ....

ولی من از او خیلی جلوترم ، خیلی!

او مادرش را الگو گرفت و من

بهترین مادر دنیا را .

کسی که از نابینا هم رو میگرفت .

 

(کتاب مروارید ، آقای مهدی منصوریان)

گفت : به سلامتیه اون راننده تاکسی که توی این گرما کولر ماشینش رو برای چادری ها روشن می کنه.

 گفتم : نه! به سلامتیه اون بانوی چادری که اگر کولر هم براش روشن نکنن بازم به چادرش افتخار می کنه.

 


برچسب‌ها:
ارسال توسط رهروولایت
 
تاريخ : چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:,
او حرف آخر را می زند...
او حرف آخر را می زند . . .
35 سال است که ولی فقیه حرف آخر را می زند . . .
35 سال است رییس جمهور ها چه خوب و چه بد می آیند و می روند و این ولایت فقیه است که استوار و مستحکم است . . . 
بعضی ها فکر نکنند که با آمدن یک رییس جمهور ( مجری قانون ، نه قانون گذار ) همه چیز قرار است تغییر کند . . . 
ولی فقیه تمام کننده است . . . 

ای حسرت جان و تنم؛ تنها دلیل بودنم؛ آه ای شهادت العجل/ چشم من و امر ولی؛ جان من وسید علی

 


برچسب‌ها:
ارسال توسط رهروولایت
حمله ی نظامی به ایران

گاه گاه زمزمه هایی به گوشمان می رسد :. " حمله ی نظامی به ایران " ..

آمریکا با ﻫمه ی نفهمی اش چقدر خوب فهمیده است. ﮐه ساکنان این مرز و بوم عـاشقشهادتند !.

آهای !. متشکریم که تهدید کرده ای ما را به آرزویمان می رسانی ! 

ما سرباز این فرمانده ایم و آماده ی شهادت !..

 


برچسب‌ها:
ارسال توسط رهروولایت
 
تاريخ : چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:امام زمان (عج),

دوست داشتن به دله، بی خیال ظاهر!

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟

گفت: آره ! خیلی دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟

گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟

گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله

حجاب,عفاف,چادر,دل,ظاهر,پوشش,عفت,امام,زمان,امام زمان,مهدی فاطمه,عشق,علاقه,جان,جون,مهر,عطوفت,دین,اسلام,حجاب برتر,جلباب,جلابیب,پوشیه,مقنعه,

گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد

گفت: چرا؟

براش یه مثال زدم:

گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟

بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده

بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟

گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه

گفتم: پس حجابت….

اشک تو چشاش جمع شده بود

روسری اش رو کشید جلو

با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره

از فردا دیدم با چادر اومده

گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!

خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره

می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.

 


برچسب‌ها:
ارسال توسط رهروولایت

                              فلسطین ازاد خواهد شد در این هیچ شبهه ای نداشته باشید 

فلسطين آزاد خواهد شد؛ در اين هيچ شبهه‌اى نداشته باشيد. فلسطين قطعاً آزاد خواهد شد و به مردم بر خواهد گشت و در آنجا دولت فلسطينى تشكيل خواهد شد؛ در اينها هيچ ترديدى نيست؛ اما بدنامى آمريكا و بدنامى غرب برطرف نخواهد شد. اينها همچنان بدنام خواهند بود. شكى نيست كه بر اساس حقايقى كه خداى متعال تقدير كرده است، خاورميانه‌ى جديد شكل خواهد گرفت. اين خاورميانه، خاورميانه‌ى اسلام خواهد بود.

                                                                                                 امام خامنه ای (حفظه الله)


برچسب‌ها:
ارسال توسط رهروولایت
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد