شیعیان علی(ع) در قیامت چگونه خوانده میشوند؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام فرمودند: آیا تو را بشارت ندهم؟
عرض کرد: آری ای رسول خدا
فرمودند: من و تو از یک گل آفریده شدهایم از آن گل مقداری باقی ماند و از آن شیعیان ما خلق شدند. پس چون روز قیامت شود مردم به نام مادرانشان خوانده میشوند. مگر شیعیان تو که به جهت پاکی ولادتشان به نام پدرشان خوانده میشوند.
متن حدیث:
قال حدثنا أبو بكر محمد بن عمر الجعابي قال حدثني أبو عبد الله جعفر بن محمد الحسني قال حدثنا أحمد بن عبد المنعم قال حدثنا عبد الله بن محمد الفزاري عن جعفر بن محمد عن أبيه ع و قال حدثني جعفر بن محمد الحسني قال حدثنا أحمد بن عبد المنعم قال حدثنا عمرو بن شمر عن جابر الجعفي عن أبي جعفر محمد بن علي ع عن جابر بن عبد الله الأنصاري قال قال رسول الله ص لعلي بن أبي طالب ع أ لا أبشرك أ لا أمنحك- قال بلى يا رسول الله قال فإنني خلقت أنا و أنت من طينة واحدة- ففضلت منها فضله فخلق منها شيعتنا- فإذا كان يوم القيامة دعي الناس- بأمهاتهم- إلا شيعتك فإنهم يدعون بأسماء آبائهم لطيب مولدهم
«امالی شیخ مفید، صفحه ۳۸۴، مجلس سی و هفتم»
برچسبها:
تنهاترین مرد زمین
بابا اتاق پر شده از بوی مادرم
وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم
دیگر خجل نباش تو از روی مادرم
فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم
از پشت در دوباره تو را می زند صدا
تا که به دست تو بدهد محسن تو را
سی سال در نبودن مادر شکسته ای
پهلو به پهلویش پس آن در شکسته ای
در کوفه های درد مکرر شکسته ای
از مردم و نبودن باور شکسته ای
گر چه شکسته ای و دلت هم شکسته تر
این دل شکسته را هم از این کوفه ها ببر
یادت که هست مادر ما قد خمیده بود
یادت که هست گیسوی مادر سپیده بود
یادت که هست محسن خود را ندیده بود
یادت که هست غنچه خود را نچیده بود
آنروزها که قد تو آنجا خمیده شد
موی منم شبیه تو بابا سپیده شد
مادر رسیده عطرپیمبر بیاورد
تو تشنه ای برای تو کوثر بیاورد
مرهم برای این دل پرپر بیاورد
تا خار را ز دیده ي تو در بیاورد
حرفی بزن که مونس تو مادر آمده
حالا که استخوان زگلویت در آمده
بابا بگو به مادرم از غصه های من
از کوفه های بعد تو و ماجرای من
از بی حسین گشتن من از عزای من
از کوفه گردی من و از کربلای من
بابا بگو که زینب خود را دعا کند
بعد از حسین زود مرا هم صدا کند
مادر رسید و زخم سرت را نگاه کرد
گریه برای گودی یک قتلگاه کرد
پس رو به روسیاهی خیل سپاه کرد
نفرین به رقص خنجر مردی سیاه کرد
وشمر جالسٌ … نفس مادرم گرفت
سر که به نیزه رفت دل معجرم گرفت
رحمان نوازنی
برچسبها:
على ( ع ) زندگانى حضرت
1.مقدمه
2. كيفيت ولادت
3. دوران كودكى
4. بعثت پيامبر ( ص ) و حضرتعلى ( ع )
5. حضرت على ( ع ) نخستين ياور پيامبر ( ص )
6. حضرت على ( ع ) بعد از هجرت
7. حضرت على ( ع ) داماد رسولاكرم ( ص )
8. غدير خم
9. حضرت على ( ع ) بعد از رحلت رسولاكرم ( ص )
10. خلافت حضرت على ( ع )
11. شهادت امام على ( ع )
مقدمه
تمام انسانها در زندگى خويش از فراز و نشيب برخوردارند و با مشكلاتمختلفى مواجهند .افراد معمولا در برخورد با مشكل دچار ضعف و ناتوانى مىگردند و سعى مىكنند با كمك و راهنمايى درد آشنايان خود را از مهلكه نجات دهند و با يافتن " الگوها " در هر زمينهاى ، و سپس تبعيت از آن ، وظايف خويشتن را بخوبى انجام دهند و مشكلات و دردهاى خويش را تسكين بخشند . يكى از اين اسوهها پيامبراكرم ( ص ) است كه قرآن مجيد هم اين حضرت را ( 1 ) به همين نام معرفى مىفرمايد .
بجز رسول خدا ( ص ) اگر به دنبال " الگوى " ديگر و جانشين براى آن حضرت باشيم ، به پيشواى بزرگى همچون مولاى متقيان حضرتعلى ( ع ) خواهيم رسيد ، و چه زيباست كه براى پذيرش اخلاق و رفتار حسنه ايشان ، زندگى پر فراز و نشيب و سراسر شگفتى آن حضرت را مرور كنيم .كيفيت ولادت
حضرتعلى ( ع ) نخستين فرزند خانواده هاشمى است كه پدر و مادر او هر دو فرزند هاشماند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مىباشد . خاندان هاشمى از لحاخ فضائل اخلاقى و صفات عاليه انسانى در قبيله قريش و اين طايفه در طوايف عرب ، زبانزد خاص و عام بودهاست . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسيارى از فضايل ديگر اختصاص به بنىهاشم داشته است .
يك از اين فضيلتها در مرتبه عالى در وجود مبارك حضرتعلى ( ع ) موجود بودهاست .
فاطمه دختر اسد به هنگام درد زايمان راه مسجدالحرام را در پيش گرفت و خود را به ديوار كعبه نزديك ساخت و چنين گفت :
" خداوندا ! به تو و پيامبران و كتابهايى كه از طرف تو نازل شدهاند و نيز به سخن جدم ابراهيم سازنده اين خانه ايمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام كسى كه اين خانه را ساخت ، و به حق(2 ) " كودكى كه در رحم من است ، تولد اين كودك را بر من آسان فرما ! لحظهاى نگذشت كه ديوار جنوب شرقى كعبه در برابر ديدگان عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن تعف شكافتهشد .
فاطمه وارد كعبه شد ، و ديوار به هم پيوست . فاطمه تا سه روز در شريفترين مكان گيتى مهمان خدا بود . و نوزاد خويش سه روز پس از سيزدهم رجب سىام عام الفيل فاطمه ( 3 ) را به دنيا آورد .
دختر اسد از همان شكاف ديوار كه دوباره گشوده شدهبود بيرون آمد و گفت: (4 )" پيامى از غيب شنيدم كه نامش را " على " بگذار . "دوران كودكى
حضرتعلى ( ع ) تا سه سالگى نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا كه خداوند مىخواست ايشان به كمالات بيشترى نائل آيد ، پيامبر اكرم ( ص ) وى را از بدو تولد تحت تربيت غير مستقيم خود قرار داد .
تا آنكه ، خشكسالى عجيبى در مكه واقع شد .
ابوطالب عموى پيامبر ، با چند فرزند با هزينه سنگين زندگى روبرو شد . رسولاكرم ( ص ) با مشورت عموى خود عباس توافق كردند كه هر يك از آنان فرزندى از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشايشى در كار ابوطالب باشد .
عباس ، جعفر را و پيامبر ( ص ) ، ( 5 ) على ( ع ) را به خانه خود بردند .
به اين طريق حضرتعلى ( ع ) به طور كامل در كنار پيامبر قرار گرفت . على ( ع ) آنچنان با پيامبر ( ص ) همراه بود ، حتى هرگاه پيامبر از شهر ( 6 )خارج مىشد و به كوه و بيابان مىرفت او را نيز همراه خود مىبرد .بعثت پيامبر ( ص ) و حضرتعلى ( ع )
شكى نيست كه سبقت در كارهاى خير نوعى امتياز و فضيلت است .
و خداوند در آيات بسيارى بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر يكديگر ( 7 )دعوت فرمودهاست .
از فضايل حضرتعلى ( ع ) است كه او نخستين فرد ايمان آورنده به پيامبر ( ص ) باشند .
ابنابىالحديد در اين باره مىگويد : بدان كه در ميان اكابر و بزرگان و متكلمين گروه " معتزله " اختلافى نيست كه علىبنابيطالب نخستين فردى است كه به اسلام ايمان آورده و پيامبر خدا را تاييد كردهاست .
حضرتعلى ( ع ) نخستين ياور پيامبر ( ص )
پس از وحى خدا و برگزيده شدن حضرتمحمد ( ص ) به پيامبرى و سه سالدعوت مخفيانه ، سرانجام پيك وحى فرا رسيد و فرمان دعوت همگانى دادهشد .
در اين ميان تنها حضرتعلى ( ع ) مجرى طرحهاى پيامبر ( ص ) در دعوت الهيش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضيافتى بود كه وى براى آشناكردن خويشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دين خدا ترتيب داد . در همين ضيافت پيامبر ( ص ) از حاضران سؤوال كرد : چه كسى از شما مرا در اين راه كمك مىكند تا برادر و وصى و نماينده من در ميان شما باشد ؟فقط على ( ع ) پاسخ داد : اى پيامبر خدا ! من تو را در اين راه يارى مىكنم .
پيامبر ( ص ) بعد از سه بار تكرار سؤوال و شنيدن همان جواب فرمود : اى خويشاوندان و بستگان من ، بدانيد كه على ( ع ) برادر و وصى و خليفه پس از من در ميان شماست .
از افتخارات ديگر حضرت على ( ع ) اين است كه با شجاعت كامل براى خنثى كردن توطئه مشركان مبنى بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ايشان خوابيد و زمينه هجرت پيامبر ( ص ) را آماده ساخت .حضرتعلى ( ع ) بعد از هجرت
بعد از هجرت حضرتعلى ( ع ) و پيامبر ( ص ) به مدينه دو نمونه ازفضايل على ( ع ) را بيان مىنمائيم :
1 - جانبازى و فداكارى در ميدان جهاد : حضور وى در 26 غزوه از 27 غزوه پيامبر ( ص ) و شركت در سريههاى مختلف از افتخارات و فضايل آن حضرت است .
2 - ضبط و كتابت وحى ( قرآن ) كتابت وحى و تنظيم بسيارى از اسناد تاريخى و سياسى و نوشتن نامههاى تبليغى و دعوتى از كارهاى حساس و پرارج امام ( ع ) بود .ايشان آيات قرآن چه مكى و چه مدنى ، را ضبط مىكرد . به همين علت است كه وى را از كاتبان وحى و حافظان قرآن به شمار مىآورند .
در اين دوران بود كه پيامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادرى مسلمانان را صادر فرمود و با حضرتعلى ( ع ) پيمان برادرى و اخوت بست و به حضرتعلى ( ع ) فرمود :
" تو برادر من در اين جهان و سراى ديگر هستى . به خدايى كه مرا به حق برانگيختهاست ... تو را به برادرى خود انتخاب مىكنم ، اخوتى كه دامنه آن هر دو جهان ( 8 )را فرا گيرد . "حضرتعلى ( ع ) داماد رسولاكرم ( ص )
عمر و ابوبكر با مشورت با سعد معاذ رئيس قبيله اوس دريافتند جزعلى ( ع ) كسى شايستگى زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامى كه على ( ع ) در ميان نخلهاى باغ يكى از انصار مشغول آبيارى بود موضوع را با ايشان در ميان نهادند و ايشان فرمود : دختر پيامبر ( ص ) مورد ميل و علاقه من است .
و به سوى خانه رسول به راه افتاد .
وقتى به حضور رسولاكرم ( ص ) رسيد ، عظمت محضر پيامبر ( ص ) مانع از آن شد كه سخنى بگويد ، تا اينكه رسولاكرم ( ص ) علت رجوع ايشان را جويا شد و حضرتعلى ( ع ) با تكيه به فضايل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود :
" آيا صلاح مىدانيد كه فاطمه را در عقد من درآوريد ؟ " پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادى رسول اكرم ( ص ) نائل آمدند .
غدير خم
پيامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرين سال عمر پربركتش درراه برگشت در محلى به نام غديرخم در نزديكى جحفه دستور توقف داد ، زيرا پيك وحى فرمان دادهبود كه پيامبر ( ص ) بايد رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند .
پس از نماز ظهر پيامبر ( ص ) بر بالاى منبرى از جهاز شتران رفت و فرمود :
" اى مردم ! نزديك است كه من دعوت حق را لبيك گويم و از ميان شما بروم درباره من چه فكر مىكنيد ؟ " مردم گفتند :" گواهى مىدهيم كه تو آيين خدا را تبليغ مىكردى "
پيامبر فرمود : " آيا شما گواهى نمىدهيد كه جز خداى يگانه ، خدايى نيست و محمد بنده خدا و پيامبر اوست ؟ "
مردم گفتند : " آرى ، گواهى مىدهيم . "
سپس پيامبر ( ص ) دست حضرتعلى ( ع ) را بالا گرفت و فرمود : " اى مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان كيست ؟" مردم گفتند : " خداوند و پيامبر او بهتر مىدانند . " سپس پيامبر فرموند :
" اى مردم ! هر كس من مولا و رهبر او هستم ، على هم مولا و رهبر اوست . " و اين جمله را سه بار تكرار فرمودند .
بعد مردم اين انتخاب را به حضرتعلى ( ع ) تبريك گفتند و با وى بيعت نمودند .حضرتعلى ( ع ) بعد از رحلت رسولاكرم ( ص )
پس از رحلت رسولاكرم ( ص ) به علت شرايط خاصى كه بوجود آمدهبود ،حضرتعلى ( ع ) از صحنه اجتماع كناره گرفت و سكوت اختيار كرد.
نه در جهادى شركت مىكرد و نه در اجتماع به طور رسمى سخن مىگفت .
شمشير در نيام كرد و به وظايف فردى و سازندگى افراد مىپرداخت .
فعاليتهاى امام در اين دوران به طور خلاصه اينگونه است :
1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت على ( ع )
2 - تفسير قرآن و حل مسائل دينى و فتواى حكم حوادثى كه در طول 23 سال زندگى پيامبر ( ص ) مشابه نداشت .
3 - پاسخ به پرسشهاى دانشمندان ملل و شهرهاى ديگر .
4 - بيان حكم بسيارى از رويدادهاى نوظهور كه در اسلام سابقه نداشت .
5 - حل مسائل هنگامى كه دستگاه خلافت در مسائل سياسى و پارهاى از مشكلات با بنبست روبرو مىشد .
6 - تربيت و پرورش گروهى كه از ضمير پاك و روح آماده ، براى سير و سلوك برخوردار هستند .
7 - كار و كوشش براى تامين زندگى بسيارى از بينوايان و درماندگان تا آنجا كه با دست خويش باغ احداث مىكرد و قنات استخراج مىنمود و سپس آنها را
در راه خدا وقف مىنمود .خلافت حضرتعلى ( ع )
در زمان خلافت حضرتعلى ( ع ) جنگهاى فراوانى رخ داد از جمله صفين ، جمل و نهروان كه هر يك پيامدهاى خاصى به دنبال داشت .
شهادت امام على ( ع )
بعد از جنگ نهروان و سركوب خوارج برخى از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادى ، و بركبنعبداللهتميمى و عمروبن بكر تميمى در يكى از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونريزىها و جنگهاى داخلى را بررسى كردند و از نهروان و كشتگان خود ياد كردند و سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه باعث اين خونريزى و برادركشى حضرتعلى ( ع ) و معاويه و عمروعاص است .
و اگر اين سه نفر از ميان برداشتهشوند ، مسلمانان تكليف خود را خواهنددانست . سپس با هم پيمان بستند كه هر يك از آنان متعهد كشتن يكى از سه نفر گردد . ابنملجم متعهد قتل امام على ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد كوفه نشستند .
آن شب حضرتعلى ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتى موضوع را با دخترش در ميان نهاد ، امكلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستيد . حضرتعلى ( ع ) فرمود : از قضاى الهى نمىتوان گريخت . آنگاه كمربند خود را محكم بست و در حالى كه اين دو بيت را زمزمه مىكرد عازم مسجد شد .
كمر خود را براى مرگ محكم ببند ، زيرا مرگ تو را ملاقات خواهدكرد . و از مرگ ، آنگاه كه به سراى تو درآيد ( 10 ) . جزع و فرياد مكن ابنملجم ، در حالى كه حضرتعلى ( ع ) در سجده بودند ، ضربتى بر فرق مبارك خون از سر حضرتش در محراب جارى شد و محاسن ( 11 ) آن حضرت وارد ساخت . شريفش را رنگين كرد .
در اين حال آن حضرت فرمود : " فزت و رب الكعبه " به خداى كعبه سوگند كه رستگار شدم سپس آيه 55 سوره طه را تلاوت فرمود :
" شما را از خاك آفريديم و در آن بازتان مىگردانيم و بار ديگر از آن ( 12 ) بيرونتان مىآوريم . حضرتعلى ( ع ) در واپسين لحظات زندگى نيز به فكر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنين وصيت فرمود :
" شما را به پرهيزكارى سفارش مىكنم و به اينكه كارهاى خود را منظم كنيد و اينكه همواره در فكر اصلاح بين مسلمانان باشيد . يتيمان را فراموش نكنيد ، حقوق همسايگان را مراعات كنيد . قرآن را برنامهى عملى خود قرار دهيد . نماز را بسيار گرامى بداريد كه ستون دين شماست ."
حضرت على ( ع ) در 21 ماه رمضان به شهادت رسيد و در نجف اشرف به خاك سپردهشد ، و مزارش ميعادگاه عاشقان حق و حقيقت شد .
برچسبها:
میلاد سراسر نور امام حسن مجتبی(ع)بر تمام شیعیانش مبارک باد
برچسبها:
|
برچسبها:
ضرب و شتم یک زن چادری دیگر در خانیآباد
به گزارش فرهنگ نیوز : ۲۳ تیرماه امسال اتفاقی تأسف بار رخ داد که پس از انتشار آن در رسانهها، احساسات عموم مردم مسلمان جامعه جریحه دار شد، خبری با این تیتر « ماجرای کشیدن چادر از سر دختر آمر به معروف در ماه رمضان ». شمس، دختر آمر به معروف ۳۰ سالهای است که در منطقه پونک تهران مورد اهانت و هتک حرمت یک خانم بدحجاب قرار میگیرد تا جایی که خانم بدحجاب، تلاش بر کشیدن چادر و روسری از سر این آمر به معروف میکند اما موفق نمیشود.
۲۴ تیرماه یعنی تنها پس از گذشت یک روز از ماجرای خانم شمس، معصومه فراهانی، زن چادری دیگری در محله خانیآباد تهران، مورد ضرب و شتم یک زن بدحجاب قرار میگیرد. ماجرایی که جزئیات آن را خانم فراهانی برای خبرنگار گروه جامعه فارس توضیح میدهد.
شرح ماجرا را این طور آغاز کنیم که ۲۴ تیرماه است و شما پس از اقامه نماز در مسجد به همراه فرزند ۳ ساله خود، راهی منزل خود در محله خانیآباد میشوید، در مسیر، چه اتفاقی برای شما رخ میدهد؟
فراهانی: من روزه بودم و برای اقامه نماز و صرف افطار، همراه با فرزند ۳ سالهام به مسجد رفتیم ساعت تقریباً ۱۰ شب بود در مسیر که داشتم میآمدم داخل کوچه ۲ نفر خانم را دیدم که روسریهای خود را دور گردنشان انداخته بودند و داشتند به سمت ماشینشان میرفتند، ظاهرشان تعجب آور بود، اول سعی کردم با نگاه هشداردهنده، باعث شوم که حجابشان را رعایت کنند اما آنها نگاه طلبکارانهای را تحویل من دادند، در مرحله بعد سعی کردم یادآوری کنم که آنها در کجا زندگی میکنند و فقط خطاب به آنها گفتم «ببخشید خانمها آیا اینجا ایران نیست؟» جواب دادند که « ایرانه که ایرانه!» گفتم « به نظر شما نباید حداقل، تابع قوانین کشوری باشیم که در آن زندگی میکنیم؟» اما دیگر جواب این سوالم را ندادند و به جای آن مشتهایی بود که نثارم میکردند.
در حالی که بچه، همراه شما بود این اتفاق رخ داد کسی در کوچه نبود که به کمک شما بیاید یا حداقل، فرزند شما را از این صحنه دور کند؟
فراهانی: اول که یکی از آنها دستهایم را گرفت و نفر بعدی با مشت به سر و صورتم میزد بچهام کاملاً شاهد ماجرا بود و داشت زهره ترک میشد تا اینکه آقایی متدین آمد و فرزندم را بغل کرد و از ما کمی فاصله گرفت و بعد از آن، اوباش دور ما حلقه زدند و از آن بدحجابها پشتیبانی میکردند. در مقابل نیز بسیجیهای محل به کمک من آمدند و من را از دست آنها نجات دادند.
یعنی شما ایستادید تا آنها شما را با مشتهایشان، سیاه و کبود کنند و عکسالعملی نشان ندادید؟
فراهانی: من خودم رزمیکار هستم اما چون هدف من دعوا با این افراد نبود و میخواستم امر به معروف کنم هیچ استفادهای از توان بدنی خودم نکردم. من میخواستم در ماه مبارک رمضان، فقط به آنها یک گوشزد کوچکی داشته باشم که آن هم، زبانی بود.
این اتفاق، در همان کوچه، فیصله پیدا کرد؟
فراهانی: نه با کمک بسیجیهای محل به کلانتری خانیآباد رفتیم اما حامیان آن خانمها تلاش میکردند که من به خاطر کتکهایی که خوردهام رضایت بدهم ولی من شکایت کردم چون حرکت آنها غیرمنصفانه بود.
بعد از شکایت چه اتفاقی افتاد؟
فراهانی: من به پزشک قانونی رفتم و در آنجا نیز میزان لطمهای را که خورده بودم ثبت شد و آن خانمی هم که بنده را مورد ضرب و شتم قرار داده بود و صورتم را به شدت، کبود کرده بود یک شب بازداشت شد و تنها با گذاشتن یک قبض برق منزل به عنوان وثیقه، آزاد شد در حالی که در خودروی این خانم، انواع سلاح سرد وجود داشت و از سوی دیگر نیز کاملاً در کوچه، کشف حجاب کرده بود، دو موضوعی که دو اتهام مجزا محسوب میشدند.
در حال حاضر اوضاع روحی و جسمی شما و فرزندتان چطور است؟
فراهانی: فرزندم که هنوز از دیدن صحنه آن شب، به شدت مضطرب است خودم هم چون به نفس کاری که انجام دادهام ایمان دارم صدمات آن را میپذیرم هنوز کبودیهای مشتهای آن زن بدحجاب را هر روز با خودم در کوچه و خیابانهای این شهر شلوغ میبرم اما نمیگذارم امر به معروف و نهی از منکر در این شهر بمیرد.
برچسبها:
۳ مرداد ’۹۲
مذهبی